برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید عقل و عاقل - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:17 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 

عقل و عاقل در نگاه قرآن کریم


موقعیت شناسی و استفاده بهینه از تمام امکاناتی که خداوند به انسانها ارزانی کرده، یکی دیگر از ویژگیهای عاقلان است. آنان می دانند که از دست دادن فرصتها باعث غصه شده، گاه حسرت آن بر دل می ماند.

اشاره:
در شماره گذشته موضوع «عقل و عاقل در قرآن کریم» آغاز گردید و برخی نشانه های عاقلان بیان شد. اکنون در ادامه این موضوع، دیگر نشانه های عقل و خردمندی ارائه می گردد.


3. تقابل عقل و هواپرستی
منفورترین و بدترین معبودی که خدای برخی از مردم واقع می شود، هوای نفس است. در حدیثی به نقل از پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می خوانیم: «مَا عُبِدَ تَحْتَ السَّمَاءِ ِالهٌ أَبْغَضَ إِلَی اللهِ مِنْ الْهَوَی؛1 هرگز در زیر آسمان معبودی مبغوض تر نزد خدا از هوای نفس پرستش نشده است.»
در این سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله هیچ گونه مبالغه نیست، چرا که بتهای معمولی موجوداتی بی خاصیتند؛ ولی بت هوا و هوس اغواکننده و سوق دهنده به سوی انواع گناه و انحراف است.
به طور کلی می توان گفت: این بت خصوصیاتی دارد که آن را مستحق نام «منفور ترین بتها» کرده است؛ زیرا زشتیها را در نظر انسان زینت می دهد، تا آنجا که انسان به اعمال زشت خود می بالد و به مصداق «وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»2 حتی به عنوان یک مصلح به آن افتخار می کند!
همچنین مؤثرترین راه نفوذ شیطان هواپرستی است که مهم ترین وسیله هدایت را ـ که درک صحیح حقایق است ـ از انسان می گیرد و پرده بر چشم عقل آدمی می افکند و انسان را تا مرحله مبارزه با خدا ـ نعوذ بالله ـ پیش می برد.3
در روایت معروفی از پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله می خوانیم: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِیَ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَة؛4 خطرناک ترین چیزی که بر امتم از آن می ترسم، هواپرستی و آرزوهای دراز است؛ چرا که هواپرستی انسان را از حق بازمی دارد و آرزوی دراز آخرت را به فراموشی می سپارد.»
قرآن کریم اجتناب از هواپرستی را از نشانه های عاقلان ذکر کرده، می فرماید: «أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً * أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً»؛5 «آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو می توانی او را هدایت کنی (یا به دفاع از او برخیزی)؟! آیا گمان می بری بیش تر آنان می شنوند و یا می فهمند؟! آنان همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراه ترند!»
یعنی تو هدایتشان نتوانی کرد؛ زیرا نه گوش شنوا دارند و نه تعقل. این نشان می دهد که انسان در قبول هدایت با یکی از دو راه می تواند وارد شود: اول اینکه گوش شنوا داشته و دعوت اهل حق را قبول کند، دوم اینکه تعقل داشته باشد، خودش حق را بالاستقلال تعقل کرده و پیروی نماید. خداوند در تثبیت عدم سمع و عدم تعقل آنان فرموده: اینها در رابطه با حق مانند چهارپایانند، چهارپایان تعقّل نمی کنند و نمی شنوند، مگر صدا را، نه معنای آن را.6


4. رعایت ادب در حضور پیامبر صلی الله علیه وآله و جانشینان آن حضرت
یکی دیگر از نشانه های «خردورزان» رعایت ادب در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و دیگر اولیای الهی است، قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»؛7 «کسانی که تو را از پشت حجره ها بلند صدا می زنند، بیش ترشان نمی فهمند!»
در شأن نزول این آیه آورده اند که: گروهی از قبیله «بنی العنبر» که اولادشان اسیر مسلمانان شده بودند، به مدینه آمدند که فدیه بدهند و آنها را آزاد کنند. این عده که عجله داشتند، فریاد می کردند: ای محمد! زود بیرون بیا! این آیه برای بی ادبی آنها نازل شد و جمله «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» برای اشاره به همین مطلب است که اکثر آنها خرد ندارند و ادب و ارزش مقام پیغمبر صلی الله علیه وآله را پاس نمی دارند.8


5. ایمان
قرآن کریم ایمان به انبیا و تصدیق حقّانیّت آنان را نیز از نشانه های عاقلان می داند. آیات فراوانی بر این مطلب دلالت می کند. اصولاً ایمان و عقل در واقع متلازمند. کسی که عقل خود را به کار نگیرد، هر چند خود را مؤمن به حساب آورد، در ایمان او خلل وجود دارد و کسی که ادعای عقل کند؛ ولی مؤمن نباشد، در بی عقلی اش تردیدی وجود ندارد. در روایتی که علاوه بر «کافی»، بسیاری دیگر از محدثان و مفسران نقل کرده اند، می خوانیم: شخصی به نام «سلیمان دیلمی» گوید: نزد امام صادق علیه السلام از عبادت، دین و فضل شخصی خیلی تعریف کردم، امام علیه السلام فرمود: «کَیْفَ عَقْلُهُ؛ عقلش چگونه است؟ گفتم: نمی دانم.» حضرت فرمود: «إِنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْل ؛9 ثواب به اندازه عقل است.» این روایت به خوبی بر رابطه مستقیم عقل و ایمان دلالت می کند.
از «انس» نیز روایت شده است که: قومی مدح شخصی را حضور حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله نموده، حضرت فرمود: عقل و خرد او چگونه است؟ عرض کردند: ما از عبادت و کوشش او در اقسام خیر و عبادت نقل می نماییم و شما سؤال می فرمایید عقل و خرد او چگونه است؟ رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: احمق در اثر حمق و بی خردی خود بزرگ ترین گناه کبیره را مرتکب می شود و در فردای قیامت رفعت درجات اهل ایمان و تقرب پروردگار به قدر عقل و خرد آنها خواهد بود.10
آیات قرآن کریم نیز رابطه عقل و ایمان را وثیق می داند. خردمندان به خداوند، پیامبران الهی و روز جزا ایمان دارند. آنان با گردش در زمین و مطالعه آثار پیشینیان، خرد خود را به کار گرفته و به این نتیجه می رسند که دار آخرت، بهترین سرا برای پرهیزکاران است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا أَفَلا تَعْقِلُونَ»؛11 «و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانی از اهل آبادیها که به آنها وحی می کردیم! آیا (مخالفان دعوت تو) در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند، چه شد؟! و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است! آیا فکر نمی کنید؟!» مهم ترین پیام این آیه به مردم این است که آیا تعقل نمی کنید و فکر و اندیشه خویش را به کار نمی اندازید؟ چرا که اینجا سرایی است ناپایدار و آمیخته با انواع مصایب و دردها؛ اما آنجا سرایی است جاودانی و خالی از هرگونه رنج و ناراحتی.»12
همچنین این آیه به رابطه تنگاتنگ بین عقل و ایمان به پیامبران الهی اشاره می کند و از آن فهمیده می شود که خرد و اندیشه، انسان را به سوی مکتب انبیا پیش می برد.13
آیه دیگری که بر این رابطه دلالت می کند، چنین است: «قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ * وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ»؛14 «می گویند: آری، بیم دهنده به سراغ ما آمد؛ ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هرگز چیزی نازل نکرده، و شما در گمراهی بزرگی هستید! و می گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»
پس آدمی ایستگاه و سرنوشت خود را در دنیا تعیین می کند، و خود کسی است که حق یا باطل را برمی گزیند، و به حزب خدا یا حزب شیطان می پیوندد، و در نتیجه در راه بهشت یا دوزخ پیش می رود، و این حقیقت در آشکارترین صورت خود در روز قیامت معلوم می شود که هر کس با سرنوشتی مواجه می گردد که نتیجه مستقیمی از انتخاب و عمل خود او در دنیا است، و همین بیان الهی برای دعوت کردن مردم به اندیشیدن در آینده جاودانی خودشان کفایت می کند.
در این آیه اشاره لطیفی است به شناختها و معرفتهای انسان که اگر پیرو عاقلی باشد، سخن او را می شنود و آن را می پذیرد، و اگر خود توانایی بر راه یافتن به حق و کوشیدن در معرفت را دارد، خرد خویش را به کار می اندازد، و اگر همچون کافران باشد که نه به سخن حق گوش دهد و نه توانایی به کار انداختن عقل خود را داشته باشد، این حقیقت را در دنیا به ایشان تعلیم می کند و در آخرت آنان را به آن معترف می سازد، و اشاره دیگری که ما را به آن رهبری می کند این است که آنان امور را بنا بر ظواهر و نمودهای مادّی ارزیابی می کردند، و گویی در دنیا تنها با چشمها و شکمهای خود زندگی می کنند و گوشها و عقلهای ایشان از کار افتاده است، در صورتی که ارزش انسان به عقل و خرد او است... و اگر آنان از عقل خود بهره برداری می کردند، هرگز گمراه نمی شدند، بدان سبب که عقل موافق حق است.
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس که عاقل باشد، دین دارد، و هر که دین داشته باشد، به بهشت درمی آید.» و نیز فرمود: «عقل چیزی است که به وسیله آن خداوند رحمان پرستیده می شود و بهشت بهره آدمی می گردد.» امام علی علیه السلام می فرماید: «جبرییل بر حضرت آدم علیه السلام فرود آمد و به او گفت: ای آدم! به من فرمان رسید تا تو را مخیّر سازم که یکی از این سه چیز را برگزینی و دو تای دیگر را کنار گذاری. پس آدم گفت: ای جبرییل! آن سه کدام است؟ گفت: عقل، حیا و دین، پس آدم علیه السلام گفت: من عقل را برگزیدم، جبرییل به حیا و دین گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید. پس آنها گفتند: ای جبرییل! ما فرمان یافته ایم تا در جایی باشیم که عقل در آنجا است، پس جبرییل گفت: خود دانید، وبه آسمان عروج کرد.»
رسول الله صلی الله علیه وآله فرمود: «بندگان فردا از درجات بالا می روند و به اندازه خردهاشان به خدا نزدیک می شوند.» و کافران که عقلی ندارند، به چیزی دست نمی یابند؟ بلکه در درکات عذاب به پایین نزول می کنند. غافل ماندن انسان از نقش عقل بزرگ ترین گناه است، بدان سبب که هر نافرمانی و معصیتی از آن برمی خیزد، و این چیزی است که اهل آتش در روز قیامت به اکتشاف آن می رسند.15
6. تصدیق حقّانیّت قرآن
تصدیق حقّانیّت قرآن نیز نشانه خردمندی است. اندیشوران، نیک دریافته اند که عقل به تنهایی نمی تواند انسان را به سرمنزل مقصود برساند، پس اگر انسانها بیندیشند، حتماً دست نیاز به سوی وحی و کتاب آسمانی دراز خواهند کرد.16 قرآن نمی گوید: آیا عقل ندارید؟ زیرا به هر کس بهره ای از عقل داده شده است؛ ولی همه به یک طریق و به یک اندازه از این موهبت خداوندی استفاده نمی کنند. قرآن می گوید: «چرا از عقل خود بهره نمی گیرید؟» انسان در جستجوی حقیقت است و برای رسیدن به آن تجسّس می کند. خواندن قرآن حقیقت را به او می شناساند و او را برای رسیدنش به حقیقت یاری می کند.17
خداوند در قرآن می فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛18 «ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمی فهمید؟!»
در آیه دیگری می فرماید: «أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلینَ»؛19 «آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند، یا اینکه چیزی برای آنان آمده که برای نیاکانشان نیامده است؟!»
یعنی آیا این کافران لجوج و گمراه درباره آیات و گفتار پروردگار تدبر و تفکر نکرده و نمی کنند، تا شاید هدایت شوند؟!»
کسانی که می توانند به قرآن دسترسی داشته باشند، دو دسته هستند: الف) افرادی که در قرآن تدبر می کنند و با به کارگیری عقل و اندیشه به حقانیت آن پی می برند. ب) دسته دیگر بر دلها و عقلهایشان قفل نهاده شده است. اینان از آنجا که درایت و عقل خود را در مسیر صحیح به کار نگرفته اند، در گمراهی خود باقی خواهند ماند: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»؛20 «آیا آنها در قرآن تدبّر نمی کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!»
این آیه مبتنی بر توبیخ است که چرا منافقان در آیات قرآنی تدبر ننموده و نمی اندیشند که طریقه هدایت و سعادت را بیابند؟ و در اثر عدم تدبر و تفکر قلب آنان از فهم و کشف حقیقت بی بهره خواهد بود.21


7. تصدیق حقّانیّت محمّد صلی الله علیه وآله
گذشت که یکی از نشانه های عاقلان، ایمان به تمام انبیای الهی است؛ ولی قرآن کریم، تصدیق حقّانیّت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را نشانه خاصی بر عقل آدمیان می داند، پس اگر کسی همانند اهل کتاب، تمام آنچه گذشت را بپذیرند و به ا صول سه گانه «توحید، نبوت و معاد» ایمان آورند؛ ولی در نبوت رسول اعظم صلی الله علیه وآله تردید کنند، اینان نیز از زمره عاقلان محسوب نمی شوند؛ زیرا علاوه بر قرآن کریم، شواهد و قرائن زندگی رسول اعظم صلی الله علیه وآله، بهترین شاهد بر حقانیت آن حضرت است.
خداوند می فرماید: «قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛22 «بگو: اگر خدا می خواست، من این آیات را بر شما نمی خواندم و خداوند از آن آگاهتان نمی کرد، چه اینکه مدّتها پیش از این، در میان شما زندگی نمودم (و هرگز آیه ای نیاوردم) آیا نمی فهمید؟!»
چون می دانید که چهل سال در میان شما بودم و مرا می شناختید و نیک می دانید که برای هیچ کس هیچ چیز نخوانده ام و کتابی ننوشته ام. نه به تلقین از کسی گرفته ام و نه هرگز بر کسی دروغی بسته ام. امروز که شما را خبر می دهم از داستان پیشینیان و سرگذشت رفتگان و احوال ایشان، جز آن نیست که از نزد خدا است و از پیغام و وحی پاک او. در نمی یابید که چنین است و این قرآن که بر شما می خوانم پیغام خدا است و کلام او؟23


8. جهنّم گریزی
تلاش برای نجات از آتش سوزان جهنّم با تصدیق انبیا و توجّه به هشدارهای آنان، از نشانه های عاقلان است: «قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ * وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ»؛24 «می گویند: آری، بیم دهنده به سراغ ما آمد؛ ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هرگز چیزی نازل نکرده، و شما در گمراهی بزرگی هستید! و می گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»
کافران با کمال تأسف گویند: چنانچه ما به سخنان رسول و دعوت او گوش فراداده بودیم و درباره حقایق و سخنان او تعقل و تفکر می نمودیم و به حقیقت می فهمیدیم، دعوت او را تصدیق نموده، از اهل ایمان بودیم و هرگز در زمره دوزخیان درنمی آمدیم.
و در آیه سمع و پذیرش دعوت رسول صلی الله علیه وآله را ذکر نموده و به طور تردید تعقل و تفکر را یادآور شده است که با تعقل سخنان حضرت را به حقیقت می یافتیم، ناگزیر می پذیرفتیم و بالاخره به سخنان رسول او گوش فرا نداده و اطاعت ننمودیم، در صورتی که شنیدیم و فهمیدیم؛ ولی در آن باره به حقیقت تفکر ننمودیم، بدین جهت محکوم به عقوبت همیشگی شده ایم.


9. دشمن شناسی
خداوند در قرآن کریم دشمن شناسی را از نشانه های انسان خردمند دانسته است و می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»؛25 «ای کسانی که ایمان آورده اید! محرم اسراری از غیر خود انتخاب نکنید! آنها از هر گونه شرّ و فسادی درباره شما کوتاهی نمی کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانه های) دشمنی از دهان (و کلام) شان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان می دارند، از آن مهم تر است. ما آیات (و راه های پیشگیری از شرّ آنها) را برای شما بیان کردیم، اگر اندیشه کنید!»
در این آیه شریفه، خداوند از مؤمنان می خواهد که حتی خویشان نزدیک؛ ولی کافر خودشان را نیز محرم راز خود قرار ندهند. «بطانه» که در آیه به معنای «آستر» است. همان گونه که آستر از «رویه» (ظهاره) به پوست بدن نزدیک تر است، خویشان نزدیک نیز همین گونه اند. همچنین چون گویی آستر لباس بر باطن انسان اشراف و اطلاع دارد و می داند که آدمی در زیر لباس چه پنهان کرده، خویشاوند آدمی نیز همین طور بوده، از بیگانگان به انسان نزدیک تر و به اسرار آدمی واقف تر هستند.26
«خبال» در اصل به معنی از بین رفتن چیزی است، و غالباً به زیانهایی که در عقل انسان اثر می گذارد، گفته می شود.27 پس کافران هیچ گاه از شرّ رسانی به مسلمانان و تخریب عقل و درک آنان به وسیله شبهه افکنی و... فروگذاری نمی کنند. قرآن کریم در پایان آیه به این نکته اشاره می کند که: ما برای شما این آیات را بیان کردیم، که اگر در آن تدبر کنید، به وسیله آن می توانید دوست خود را از دشمن تمیز دهید، و راه نجات را از شرّ دشمنان حفظ کنید.28


10. عبرت پذیری
پندپذیری از فرجام هلاکت بار گذشتگان، نشانه خردمندی است. خداوند می فرماید: «أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهى»؛29 «آیا برای هدایت آنان کافی نیست که بسیاری از نسلهای پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهای (ویران شده) آنان راه می روند؟ مسلّماً در این امر، نشانه های روشنی برای خردمندان است.»
همانا از بین رفتن اقوام گذشته و آمدن نسلهای بعدی بهترین درس عبرت برای خردمندان و صاحبان عقل است؛ چون قریش برای تجارت به شام می رفتند، عبورشان به منازل عاد و ثمود می افتاد و آثار و سرای آنها را مشاهده می کردند که چگونه هلاک شدند. خدای تعالی خطاب به ایشان می فرماید: شما از وضع نابودی و هلاکت گذشتگان عبرت نمی گیرید، اگر مشیت پروردگار تعلق نگرفته بود که این امت را در قیامت به کیفر برساند، حتماً عذاب و مجازات ایشان در این دنیا الزامی بود، مانند گذشتگان.30


11. پاکیزه شناسی
بدون شک برخی از امور باطل و ناپاک جلوه و نمایی دارند که بسیاری از مردم فریب آن را می خورند. این امور از مصادیق باطلی هستند که همانند کف روی آب خودنمایی می کنند. در این بین، عاقلان به خوبی می توانند بین امور پاک و ناپاک تفاوت قائل شده، پاکیزه ها را بشناسند. آنان با به کارگیری عقل خدادادی در تشخیص امور پاک و ناپاک اشتباه نمی کنند.
خداوند می فرماید: «قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛31 «بگو: (هیچ گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند. هر چند فزونی ناپاکها، تو را به شگفتی اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد! شاید رستگار شوید.»
در آیه مورد بحث، سخن با کسانی است که فزونی خبیث را دلیل بر اهمیت آن می گیرند و باید به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد می کند که ملاک خوبی و بدی در هیچ مورد کثرت و قلّت یا اکثریت و اقلیت نیست؛ بلکه در همه جا و همه وقت پاکی بهتر از ناپاکی است، و صاحبان عقل و اندیشه هیچ گاه فریب کثرت را نمی خورند. آنان همواره از پلیدی دوری می کنند، اگر چه تمام افراد محیطشان آلوده باشند، پس به سراغ پاکیها می روند، اگر چه تمام افراد محیط با آن مخالفت ورزند.32


12. موقعیت شناسی
موقعیت شناسی و استفاده بهینه از تمام امکاناتی که خداوند به انسانها ارزانی کرده، یکی دیگر از ویژگیهای عاقلان است. آنان می دانند که از دست دادن فرصتها باعث غصه شده، گاه حسرت آن بر دل می ماند. از جمله فرصتهایی که خداوند به غالب انسانها ارزانی فرموده، نعمت و فرصت سلامت جسمی و ایام جوانی است. اندیشوران از این فرصت به خوبی استفاده کرده، آن را در مسیر درست قرار می دهند. آنان اندیشه خود را به کار گرفته و می دانند که در زمان پیری و ناتوانی، قوای آدمی از دست رفته و به فرموده قرآن: واژگون می شود. پس باید تا زمانی که توان دارند، تلاش کنند: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ»؛33 «هر کس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونه اش می کنیم (و به ناتوانی باز می گردانیم) آیا اندیشه نمی کنند؟!»
انسان هم باید به فکر از دست رفتن نعمتها باشد و هم به فکر ضعیف شدن آنها.34 به هر حال، جمله «أفلا یعقلون» هشدار عجیبی می دهد، و به انسانها می گوید: اگر این قدرت و توانایی که دارید، عاریتی نبود، به این آسانی از شما گرفته نمی شد. بدانید دست قدرت دیگری بالای سر شماست که بر هر چیزی توانا است. تا به آن مرحله نرسیده اید که خود را دریابید، و پیش از آنکه نشاط و زیبایی به پژمردگی مبدل گردد، از این چمن گلها بچینید، و توشه راه طولانی آخرت را از این جهان برگیرید که در فصل ناتوانیِ پیری و درماندگی هیچ کاری از شما ساخته نیست، و لذا یکی از پنج چیزی را که پیامبر صلی الله علیه وآله به ابوذر توصیه فرمود، همین بود که: «اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ شَبَابَکَ قَبْلَ هَرَمِکَ وَ صِحَّتَکَ قَبْلَ سُقْمِکَ وَ غِنَاکَ قَبْلَ فَقْرِکَ وَ فَرَاغَکَ قَبْلَ شُغْلِکَ وَ حَیَاتَکَ قَبْلَ مَوْتِک ؛35 پنچ چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بشمر! جوانی ات را قبل از پیری، و سلامتت را قبل از بیماری، و بی نیازی ات را قبل از فقر، و زندگی ات را قبل از مرگ، و فراغ خاطرت را قبل از گرفتاری.»
به گفته شاعر:
چنین گفت روزی به پیری جوانی
که چون است با پیریت زندگانی؟

بگفتا در این نامه حرفی است مبهم
که معنیش جز وقت پیری ندانی!

تو به کز توانایی خویش گویی
چه می پرسی از دوره ناتوانی

متاعی که من رایگان دادم از کف
تو گر می توانی مده رایگانی! 36

13. وحدت گرایی
تفرقه گرایی با خردورزی ناهماهنگ است. کسی که خرد دارد، با هم کیشان و هم دینان خود بر طبل تفرقه نمی کوبد و کسی که عقل ندارد، تفرقه گراست.
از نگاه قرآن، علتِ تفرقه و پراکندگی اهل باطل این است که آنان اندیشه خود را به کار نمی بندند. خداوند می فرماید: «لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمیعاً إِلاَّ فی قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ»؛37 «آنها هرگز با شما به صورت گروهی نمی جنگند، جز در دژهای محکم یا از پشت دیوارها! پیکارشان در میان خودشان شدید است (امّا در برابر شما ضعیف)! آنها را متحد می پنداری، در حالی که دلهایشان پراکنده است؛ زیرا آنها قومی هستند که تعقّل نمی کنند!»
در این آیه خداوند می فرماید: تو ای پیامبر! ایشان را متحد و متشکل می بینی، و می پنداری که با هم الفت و اتحاد دارند؛ ولی اینطور نیست. دلهایشان متفرق و پراکنده است، و همین برای خواری و بیچارگی ایشان عامل قوی است. علت آن پراکندگی این است که مردمی فاقد تعقلند؛ چون اگر تعقل می داشتند، متحد گشته، آرای خود را یکی می کردند.38
به راستی قرآن در تحلیل مسائل بسیار دقیق و الهام بخش است، خداوند می فرماید: تفرقه و نفاق درونی، ناشی از جهل و بی خبری است؛ چرا که جهل عامل شرک است، و شرک عامل پراکندگی، و پراکندگی سبب شکست، و به عکس، علم عامل توحید در عقیده و عمل و اتفاق و هماهنگی است که آن هم به نوبه خود سرچشمه پیروزیها است.
و به این ترتیب انسجام ظاهری افراد بی ایمان و پیمان وحدت نظامی و اقتصادی آنها هرگز نباید ما را فریب دهد؛ چرا که در پشت این پیمانها و شعارهای وحدت، دلهای پراکنده ای قرار دارد، و دلیل آن نیز روشن است؛ زیرا هر کدام حافظ منافع مادی خویش اند، و می دانیم همیشه منافع مادی با هم در تضاد است، در حالی که وحدت و انسجام مؤمنان بر اساس اصولی است که تضاد در آن راه ندارد؛ یعنی اصل ایمان و توحید و ارزشهای الهی. بنابراین، هر جا شکست و ناکامی دامن مسلمین را بگیرد ـ طبق آیات فوق ـ دلیلش این است که از حقیقت ایمان فاصله گرفته اند و تا باز نگردند، وضع آنها دگرگون نخواهد شد.39
ادامه دارد...

پی نوشت:

1) تفسیر روح البیان، اسماعیل، حقی بروسوی،نشر دار الفکر، بیروت، بی تا، ج‏7، ص‏83؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364 ش، ج‏9،ص 5987.
2) کهف / 104.
3) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب اسلامیه، تهران، 1375 ش، ج‏12، ص‏424.
4) بحار الانوار، علامه مجلسی، درا احیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج‏70، ص‏75.
5) فرقان / 43 ـ 44.
6) تفسیر احسن الحدیث، سید علی‌اکبر قرشی، بنیاد بعثت، تهران، 1366 ق، ج‏7، ص‏302.
7) حجرات / 4.
8) تفسیر عاملی، ابراهیم عاملی، به کوشش: غفاری، انتشارات صدوق، تهران، قم، 1373 ش ، ج‏8، ص‏38.
9) کافی، شیخ کلینی، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1362 ش، ج‏1، ص‏10.
10) انوار درخشان، حسینی همدانی، چاپخانه علمیه، قم، 1404 ق، ج‏16، ص‏490.
11) یوسف / 109.
12) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج‏10، ص‏98.
13) تفسیر نور، محسن قرائتی، موسسه در راه حق، قم، 1376 ش، ج‏6، ص‏177.
14) ملک / 9 ـ 10.
15) تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1377 ش، ج‏16، ص‏159.
16) تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، سال 1383 ش، ج‏7، ص‏431.
17) تفسیر هدایت، مدرسی، ج‏7، ص‏227.
18) انبیاء / 10.
19) مؤمنون / 68.
20) محمّد / 24.
21) انوار درخشان، حسینی همدانی، ج‏15، ص‏301.
22) یونس / 16.
23) کشف الأسرار و عدة الأبرار، میبدی، به کوشش: حکمت، امیر کبیر، تهران، 1361 ش، ج‏4، ص‏263.
24) ملک / 9 ـ 10.
25) آل عمران / 118.
26) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات اسلامی تهران، 1374 ش، ج‏3، ص‏387.
27) تفسیر نمونه، ج‏3، ص‏64.
28) همان.
29) طه / 128.
30) تفسیر جامع، سید ابراهیم بروجردی، کتابخانه صدر، تهران، ج‏4، ص‏310.
31) مائده / 100.
32) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج‏5، ص‏95.
33) یس / 68.
34) تفسیر نور، محسن قرائتی، ج‏9، ص‏556.
35) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج‏77، ص‏77.
36) تفسیر نمونه، ج‏18، ص‏437.
37) حشر / 14.
38) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج‏19، ص‏367.
39) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج‏23، ص‏533.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره163.


محمدعلی محمدی شاهرودی

 




موضوع مطلب :